به گزارش اختصاصی آریاورزش/ بعضی وقتها دلش می‌خواهد سرگرمی داشته باشد و کارهایی که خیلی فرصت انجام دادنشان را نداشته انجام دهد. او هم دوست دارد یک سری شیطنتهای خاص خودش را داشته باشد  ولی نمی تواند اینکار را بکند. و او کسی نیست جز ستاره پرآوازه تزارهای روس و بازیکن نامدار قاره دور، متیو اندرسون.

در یک مصاحبه بی پرده با بازیکن آمریکایی زنیت کازان متیو جان اندرسون تمام جوانب زندگی او از نظر گذارنده شده است. از مباحث عجیبی چون همجنس‌گرایی تا تقلب در انتخابات آمریکا توسط هکرهای روسی و استیضاح ترامپ، کلکسیون ماشین های گران قیمت و ازدواج احتمالی او با یک دختر روسی.

این گفتگوی شنیدنی که کاری از گروه ترجمه آریاورزش (خانمها مرضیه راد، پردیس آریافر و آیدا سونقری) است را در ادامه مطالعه خواهید نمود. با ما همراه باشید:

متیو شما در زمان انتخابات ریاست جمهوری در کازان بودید، دوست داشتید انتخابات به نفع چه کسی تمام شود؟

- حتما به سود کلینتون، فکر می‌کنم  مسیری که اوباما در ۱۰ سال گذشته پیموده بود بسیار به مردم  نزدیکتر بود، سیاست متعلق به شخص یا شرکت بزرگ و خاصی نیست اما افراد بسیاری را درگیر خودش میکند.

عده ای معتقد هستند که ترامپ جزء نخبگان اقتصادی محسوب نمی‌شود و او نمی‌خواهد برای جنگ و خونریزی سرمایه گذاری کند و در عوض می‌خواهد بر روی حل مشکلات داخلی تمرکز کند، شما در این مورد چه نظری دارید؟

- به نوعی فکر می‌کنم تلاش برای حذف پول از سیاست است که در اینصورت  تلاش دولت در تمام زمینه‌هایی که  در چهار سال گذشته در همه شاخه‌ها مثل سلاح، سلامتی، کسب و کار  داشته محدود شده و حتما متضرر خواهد شد. این دور از انتظار نخواهد بود که چیزی شبیه به استیضاح انجام شود و ترامپ از  سمت خود عزل شود  اما در حال حاضر نفوذ قدرتمندی در پارلمان جمهوری‌خواه دارد.

فکر میکنید که هکرهای روسی بر روند انتخاب تاثیر گذاشتند؟

- نه در واقع. خبرها همیشه موضوعات را  بیشتر از چیزی که هستند نشان می‌دهند. آنها اخبار را به درستی اطلاع رسانی نمیکنند و هیچوقت حقیقت را به ما نمیگویند و آنها هستند که تصمیم میگیرند ما چه چیزی را بشنویم. آیا حمله سایبری اتفاق افتاده واقعا؟ بله، من فکر می‌کنم که همه کشورها دائما مورد چنین حملاتی قرار میگیرند. اما وقتی اینطور خبرها رو منتشر می‌کنند که روی مردم تاثیر گذاشته، مردم می‌گویند انتخابات به دلیل نفوذ هکرهای روسی چنین شده اصلا خوب نیست و جامعه را دچار سردرگمی بدی می‌کند.

در سال ۲۰۰۹یک سرماخوردگی بدی داشتی" ذات الریه"، و در سال ۲۰۱۰پدرت را از دست دادی. چطور با این اتفاقات کنار آمدی؟ آیا به مذهب اعتقاد داری؟

- ببینید همیشه آن چیزی که آدم می‌خواهد نمی‌شود. من اعتقاد دارم که خدایی هست اما اینطور نیست که همیشه او را یاد کنم. من با خانوادم هر یکشنبه به کلیسای کاتولیک‌ها می‌رفتم. الان هم فکر می‌کنم برای اینکه آدم خوبی باشی لازم نیست پیرو دین خاصی باشم. تا حالا هم کاری نکردم که در نظر خدا فرد گناهکاری باشم. بیشتر ترجیح میدم که فکر کنم الان زمان من است که بتوانم انسان خوبی باشم و جایگاه انسانی خوبی پیدا کنم. اگر هم دنیای دیگری وجود داشته باشد دوست دارم موجودی باشم که به عنوان آدم خوب در آنجا حضور داشته باشم.

کاتولیک‌ها به دنیای دیگر اعتقاد دارند؟

- من خیلی مذهبی نیستم. ما در جهان رو به رشدی زندگی میکنم. اگر شما هم‌جنس‌گرا باشید اینطور نیست که بگویند جای شما در قعر جهنم است. اگر شما عاشق یک زن یا یک مرد باشید چیزی برای شرمندگی ندارید. من به انرژی های طبیعی این جهان که به اصلاح کارما گفته میشه اعتقاد دارم. و باور دارم دقیقا همون اتفاقی برای شما پیش می آید که شما با دیگران انجام دادید. اتفاقات سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ برای من پیش آمد چون باید کاری را درست انجام میدادم ولی اینکار را نکردم، خب به همین راحتی میشه ازش نتیجه گرفت که چه بخواهیم یا نه، جهان ما بر اساس رفتارهای ما شکل گرفته است.

بعد از آن بیماری سخت و فوت پدرت هیچوقت نپرسیدی که چرا این اتفاق باید برای من بیفتد؟

- یک سوال داشتم ولی نه این سوال، وقتی کسی خانواده‌اش را ترک میکند، فکر می‌کنی که او به زندگی خودش در هر صورت ادامه می‌دهد. فکر می‌کنم پدرم خیلی زود رفت. البته باید بگویم که خیلی دلم می‌خواهد بدانم برای چه این اتفاق افتاد.  او در بیمارستان تحت عمل جراحی بود و روز بعدش یک حمله قلبی داشت. چرا  وقتی قلبش تحمل عمل جراحی را نداشت تصمیم به عمل کردن گرفت. من الان می‌توانم از درس هایی که پدرم بهم داد استفاده کنم تا ادم خوبی باشم و به دیگران برای بهتر شدنشون کمک کنم.

ایده تتوی درخت فامیلی روی شونه ات را از کجا گرفتی؟

- یک تتوکار معروف را در هالییود میشناختم. او  نمونه ی  تتوی من را روی سینه یک نفر کار کرده  بود و در اینستاگرامش گذاشته بود. به او گفتم من هم دقیقا عین همین را میخواهم. درسته که سایز بازوی من به اندازه سینه او نیست ولی واقعا این طرح را دوست داشتم. او همه چیز را با سایز بازوی من هماهنگ کرد و بعد شروع به کار شد.

پس خیلی جالب بوده!!

- بله بسیار! ببینید من تتو را به خاطر کسی نمیزنم همه ی آنها را برای حال خودم انجام میدهم. من اعتقاد دارم که تتوهای من زیبا هستند و دیده میشوند. بارها به من گفتند که چرا تتوهای خشمگین و ترسناک نمیزنم و من هم به آنها گفتم حس آنها را نمی‌فهمم و دوست ندارم.

تتوویی به شکل پازل به رنگ آبی روی دستتون دارید که نماد اوتیسم هست به نظر میاد که این یکی رو برای خودتون انجام ندادید؟

-  امیداورم بودم و هستم که مردم این نماد را بشناسند. اما این تتو را هم برای خودم انجام دادم. گُل های رز روی دستم نشانه برادر و سه خواهرم هستند و تتوی زمان فوت پدرم و بقیه  تتو ها که داستان انها را میدانید.

چطور شد تصمیم به عمومی کردن اوتیسم خواهرزادتون تریستان گرفتید؟

- ۵ سال پیش کسی مشکل خواهرزاده من رو نمیدانست، من نماد پازل را روی دستم خالکوبی کردم و بعد از آن افراد زیادی از من می‌پرسیدند که این نماد به چه معنی است؟ هدف من از این تتو توجه مردم به آن بود که به واسطه آن اوتیسم را بشناسند. نه فقط برای تریستان برای تمام بچه های جهان که اوتیسم دارند اینکار را کردم.

تریستان به مدرسه معمولی میرود؟

- بله ولی کلاس های ویژه ای را می‌گذارند که باعث رشد خصوصیات فکری او میشود.

همکلاسی‌هایش با او رفتار خاصی دارند؟

- فکر می‌کنم آنها  هنوز مفهموم بیماری او را درک نمیکنند و اصلا متوجهش نشدند.

 انگار اینطور به نظر می آید که مردم اصولا از چیزی که نمی‌فهمند بیشتر میترسند، نظرتون چی هست؟

- بله موافقم. این بسیار پیچیده است که در میان بچه ها، بچه ای باشد که نمی‌داند نمی‌تواند با دیگران هم صحبت شود و با آنها ارتباط برقرار کند. تریستان هم دیدی از دنیا دارد و در این دنیا زندگی می‌کند. تنها مشکلش این است که نمیتواند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کند. او فهمیده که نمیتواند افکارش را بیان کند. البته به تجربیات و خواسته‌هایش در زندگی هم بر می‌گردد. مثلا اگر کیکی بخواهد فقط باید آن را از روی میز بدون اجازه مادرش بردارد. اما او وقتی کیک می‌خواهد اول بهش نگاه می‌کند به سمتش می‌رود و بعد از مدتی کیک را برمیدارد.

فکر میکنید تریستان میتواند موقعیت تحصیلی و کاری خوبی در آمریکا داشته باشد؟

- خوب بسیار سخت خواهد بود ولی فکر می‌کنم بله اگر او با معلمان شایسته ای که دارد سخت کار کند احتمالش بسیار زیاد خواهد بود. شاید نتواند در ابتدا کار نرمالی داشته باشد چون به هرحال مدتی زمان میبرد تا به واسطه آموزشهایش بتواند با زندگی عادی روبرو شود.

به نظرتون اینکه "مردم از چیزهایی که درک نمی‌کنند بشتر می‌ترسند "میتواند  روزی به عنوان یک قانون در امریکا  بر ضد خارجی ها و اقلیت های جنسی مورد استفاده قرار گیرد؟

- درک هم‌جنس‌گرایان بسیار سخت است. ولی وقتی پسر شما بزرگ شد و دید که تمایل به هم جنس خود دارد و فهمید که همجنسگراست شما میدانید که عشق یک احساسست که او نسبت به همنوع خودش پیدا کرده. شما همچنان او را دوست خواهی داشت. به نظر من مهم نیست به چه گروه یا فرقه ای وابسته ای ،جمهوری خواهی یا دموکرات، سیاهی یا سفید. فقط مهم این هست که بفهمی تو واقعا کی هستی و در کجای این دنیا قرار گرفته ای.

آیا مخالف گروه خاصی هستید ، مثلا من حامی سیاه‌پوستان هستم اما واقعا همجنسگراها را درک نمیکنم؟

- اینطور باید تصور کنید که در شهری به دنیا آمدید که  فقط سفیدپوستها درنجا زندگی میکنند. بعد به شهری میروید که ۶۰ تا ۷۰% ادمها سیاه پوست باشند خُب معلومه که آدم احساس عجیبی خواهد داشت ولی نه اینکه بخواهم بر ضد آنها باشم.

شما فرزند چندم خانواده اید؟

- من بچه آخری هستم.

پس همه در خانه به شما زور میگفتند و مجبور به انجام کارهای خودشان می‌کردند؟

- هر یک از ما در خانه وظیفه ای داشتیم که باید انجام می‌دادیم. بعضی اوقات من تو دردسر می‌افتادم چون برادر و خواهرم بهم می‌گفتند بدون اجازه مامان شکلات بخورم یا تلویزیون نگاه کنم وقتی نباید آن موقع آن کار را میکردم. بچه که بودم میخواستم مثل برادر بزرگم رفتار کنم. وقتی شروع کرد به هاکی بازی کردن من هم می‌خواستم هاکی بازی کنم. وقتی به فروشگاه می‌رفت با او میرفتم. لباسهای شبیه به او میپوشیدم، آهنگ‌هایی که گوش می‌داد را گوش میکردم. برادرم ۵ سال از من بزرگتر است وقتی ۱۳ سالم بود اون ۱۸ سالش بود البته همه رفتارهای اون مناسب سن من نبود. البته نه اینکه بخواهم بگویم که دزدی یا آدم‌ربایی می‌کرد ولی بعضی کارهایش را نمی‌توانستم در آن سن انجام بدهم.

چه زمان از تقلید کردن برادرانت دست برداشتی؟

-  من هنوز هم از برادر و خواهرانم مشورت می‌گیرم چرا که به عنوان یک شخص برایشان احترام قائلم.

همه این کارها به خاطر قدرت و نفوذ تو بود؟

-  نمیشه اینطوری گفت. من انسان بالغی هستم و در آستانه ۳۰ سالگی قرار دارم. زندگی چند وجه دارد. در بین آشنایان و خانواده‌ام افراد باتجربه‌ای هستند که من تجربه آن‌ها را نداشتم٬ اما از طرفی به نوبه خودم راهی را رفتم یا چیزهایی را دیده‌ام که خانواده‌ام تا به حال با آن رو به رو نشدند. بنابراین می توانیم به همدیگر کمک کنیم. اما اینگونه نیست که من بخواهم دقیقا مثل برادرم باشم.

برادرت کجا کار میکند

-  در صنعت هتلداری شرکت  اوراکل بزرگ کار میکند.

تا حالا به این موضوع فکر کردی که با برادرت کار کنی و وارد همین حرفه و کسب و کار شوی؟

-  صادقانه بگویم در موردش فکر نکردم. اگر در مورد کسب و کار حرف بزنیم٬ نمی‌خواهم برای افراد که رئیس هستند٬ کار کنم. در زنیت من فقط مقابل دو نفر قرار می‌گیرم و با آنها صحبت می‌کنم٬ سرمربی و مدیر. از لحاظ مقام و مرتبه آنها در جایگاه بالاتری از من قرار دارند و جایگاهی که من در آن هستم از خیلی ها بالاتر یا حتی پایین تر است.

همین شرایط در تیم ملی آمریکا نیز وجود دارد و در آنجا سرمربی و رئیس فدراسیون در جایگاه بالاتری قرار دارند. اما برای من آنها رئیس به مفهوم کلاسیک کلمه نیستند. تقریبا چیزی شبیه به یک کالج است وقتی تمام شرایط به درستی فراهم باشد من هم به خوبی وظایفم را انجام می‌دهم و برعکس. اما آنچه که در دنیای کسب و کار و یا به اصطلاح کارمندی اتفاق می افتد این است که من در درجه اول یک رئیس دارم و بعد از آن معاون رئیس و هیئت مدیره در مقام های بالاتری قرار میگیرند.

بنابراین آدم های زیادی هستند که من باید به آنها جواب پس بدهم!! در حقیقت پذیرش چنین موقعیتی را برای خودم دشوار می‌بینم. برای همین اگر در آینده بخواهم شغلی داشته باشم ترجیح می‌دهم کسب و کار خودم را راه اندازی کنیم. اما نمیدانم... هنوز تصمیمی برای آینده و بعد از پایان دوران ورزشی ام نگرفتم.

مدتی تصمیم گرفته بودی دور از هیاهوی والیبال باشی و زمانی را به خودت اختصاص بدی. یک مقدار توضیح می‌دهی؟ گفته بودی که نمی‌توانستی تفاوت بین یک مرد و یک بازیکن والیبال را تشخیص بدی؟ بالاخره تفاوت را پیدا کردی؟

-  اوایل بعد از تمرینات نمیتوانستم خودم را از قالب یک بازیکن والیبال خارج کنم و به زندگی بیرون از زمین والیبال برگردم. انگار همه چیز تنها حول و حوش والیبال می‌چرخید. تصور کنید هر روز یک متن به خصوصی را بنویسید٬ برگردید خانه٬ به رختخواب بروید٬ بیدار شوید و دوباره همین روند را از سر بگیرید. تحمل چنین شرایطی تنها یک هفته ممکن است نه ۱۱ ماه ! بنابراین کم کم دیوانه می‌شوید. کار نباید جایگزین زندگی عادی شود. باید جوری باشد که بتوانی بعد از کار به عقب و زندگی عادی برگردی. کار کردن تنها وسیله ای است که بتوانی آن زندگی را که دوست داری برای خودت فراهم کنی.

الان چطور؟ بودن در فضای والیبال حالت را پریشان می‌کند؟

-  من خیلی خوشحالم که میان آمریکا و روسیه به دلیل بُعد مسافت اختلاف ساعت وجود دارد. وقتی در کازان عصرها جلسه تمرینی ما تمام می شود٬ شهر من در آمریکا هنوز ظهر است. بنابراین می‌توانم با مادرم٬ خانواده و دوستانم در آمریکا تلفنی صحبت کنم و به این ترتیب خودم را از فضای والیبال خارج کنم. تقریبا هر روز با خانوادم در تماس هستم و علاوه بر این بیشتر کتاب میخوانم وفیلمهای تلویزیونی احساسی تماشا می‌کنم. تمام این فعالیت‌ها فشار را از روی بدنم کم میکند و باعث میشود که بتوانم به ورزش فکر کنم.

چه چیزی باعث شد که از ناگهان والیبال را کنار گذاشتی؟ هرکسی نمی‌تواند اینکار را در موقعیت تو انجام بدهد خیلی جسارت می‌خواهد؟

-  اگر من متوجه بروز چنین مشکلی در خودم نمی‌شدم  و به آن اهمیت نمی‌دادم٬ ممکن نبود بخواهم در مورد راه حل آن  مشکل حتی فکر کنم. بنابراین به راحتی والیبال را کنار می‌گذاشتم و حتی پشیمان می‌شدم از اینکه اصلا چرا چنین کاری را شروع کردم.

می‌دانستی ورزشکاران دیگری که مثل تو، تجربه چنین مشکلی را داشتند٬ اما شهامت رو به رو شدن و برخورد با آن را نداشتند؟

-  این مسئله موضوع شخصی است که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. داستان‌های بقیه را نشنیده‌ام. چون مردم اصولا نمی خواهند درباره چنین مسائلی حرف بزنند.

چرا تو در موردش صحبت می‌کنی؟

-  خب این سوالات از من پرسیده می‌شود و من هم خجالت نمی‌کشم از اینکه به آنها جواب بدهم. دوست داشتم این فرصت را به خودم بدهم و بتوانم از زمانی که داشتم استفاده کنم نمی‌توانستم به خودم اجازه بدهم که دو ماه کار نکنم. باید در آن زمان کاری برای خودم میکردم.

درک کردن افرادی که دچار فرسودگی شغلی میشوند کار سختی نیست. مثلا کارگر یک کارخانه ۱۲ ساعت در روز کار می‌کند و هر روز با گرفتاری های بسیاری رو به رو است٬ او حتی پول زیادی هم بدست نمی آورد. اما در مورد یک ورزشکار چطور می‌شود؟

-  متوجه این موضوع نمی‌شوم. چرا فکر می‌کنید من موجودی به غیر از آدمی‌زاد هستم؟ بله من درآمد بیشتری نسبت به آنها دارم و کار من هم در دید عموم قرار دارد٬ اما من هم همان مشکلاتی یا حتی بیشتر از آن‌ها دارم. علاوه بر این من هم باید از خانواده ام مراقبت کنم٬ در مورد والیبال هم آدم کمالگرایی هستم و می‌خواهم که تا می‌توانم بهتر شوم. جزئیات قضیه ممکن است فرق داشته باشد اما مفهموم کار، من را عوض نمیکند. من هم در کارم احساس استرس می‌کنم. گزارشگران و هواداران اول از همه به من به عنوان یک بازیکن نگاه میکنند. شما با من مثل یک فرد معمولی رفتار نمی‌کنید. در این میان مردم میگویند:" وای! برای چی دوباره بازی نکرد؟ مصدوم شده؟ باز هم افسرده شده؟" من هرگز چنین فکری نمیکنم.

 موافقید که زنیت فقط ۶-۷ بازی دشوار در ابتدای فصل دارد؟

-  در حال حاضر سطح بازی ما خیلی بالاست اما هر بازی فرصتی است برای اینکه بتوانیم پیشرفت کنیم. اگر کسی بگوید که تیم‌های آخر جدول شانسی در مقابل تیم ما ندارند حتما با او بحث می‌کنم. مسابقه مسابقه است. ضعیف و قوی ندارد اگر همه چیز خیلی آسان است پس چرا زحمت برگزاری مسابقات را به خودمان می‌دهیم؟ورزش می‌تواند هر جایی اتفاق بیفتد. یادتان بیاید که چطور سرنا ویلیامز و نوواک جوکوویچ در همان شروع بازی‌های المپیک از کسانی شکست خوردند که حتی نامشان را هم نمی‌دانستیم.

لوی بال و کلِیتون استنلی مدت زیادی در کازان بازی کردند. چرا آمریکایی ها انقدر خوب خودشان را در کازان وفق میدهند؟

-  اولا زنیت تیم فوق العاده‌ای است. ما هم تلاش می‌کنیم وقتی می‌خواهیم برای کار به تیم‌های خارجی برویم وارد یک تیم بهتر شویم. پول هم فاکتور مهمی است اما نکته مهم در روسیه این است که لیگ روسیه در سطحی قرار دارد که اکثر بازیکنان والیبال به دنبالش هستند. وقتی به کازان آمدم میدانستم که لیگ روسیه قوی ترین لیگ در دنیاست.

هنوز هم اینطور فکر میکنی؟

-  هنوز هم بهترین باشگاه ها در روسیه هستند تیم کازان٬ بلوگوری٬ دینامو مسکو. هر کدام از ما می‌توانیم بهترین تیمهای اروپایی را شکست بدهیم. اعتقاد دارم زنیت بهترین باشگاه دنیا در زمینه سازماندهی و تشکیلات باشگاهی است و بازیکنان نیازی ندارند که نگران هیچ چیزی باشند. حقوق ما سر موقع پرداخت میشود و هتل های خوبی به ما می‌دهند. در واقع باشگاه کاملا حرفه‌ای کار میکند و هیچ چیزی را از ما دریغ نمیکند.

در کازان جایی هست که تو را به یاد آمریکا بیندازد؟

-  متأسفانه خیلی در کازان بیرون نمی‌روم. معمولا هم خیلی از منزلم دور نمی‌شوم. می‌روم پیتزا فروشی و یک کافی‌شاپ به اسم قله‌های دوقلو اما هیچ چیز من را به یاد آمریکا نمی‌اندازد٬ چون که اینجا روسیه است... !

تو کلکسیون بزرگی از کفش داری! چرا انقدر زیاد؟!!

-  نمیدانم! شاید به خاطر حس خاصی است که وقتی یک جفت کتانی جدید می‌پوشی باشد. بعضی وقت‌ها ساعت ها وقت میگذارم و در سایت ebay می‌چرخم تا یک جفت کفش تازه پیدا کنم.

تو عکس های اینستاگرامت ماشین شلبی داری. طرفدار ماشین های ماسل هستی؟

-  طرفدار پر و پا قرص ماشین های برند فورد هستم. شلبی و موستانگ دارم. اما توی پارکینگم یک بی ام دبلیو و وانت باربری هم هستش.راستشو بخواید من یک ماشین باز واقعی هستم.

چرا مردم ماشین های ماسل ( ماشین‌های دارای موتور قوی مثل فورد موستانگ) میخرند. برای خرید این ماشین ها پول خیلی زیادی پرداخت می‌کنند و بعد از آن باید ماشین را شرایط مناسبی قرار دهند؟

-  برای من یک نوع سرگرمی است. مثل کسی که جواهرات جمع می‌کند من هم ماشین جمع می‌کنم. بله درسته یک سرمایه گذاری کلان است، اما از طرفی هم به نوعی سرگرمی به حساب می آید.

  اگه خانواده داشتی باز هم  اینقدر پول صرف خریدن کفش وماشین میکردی؟

-  امیدوارم مجبور نباشم تمام ماشین‌هایش را بخرم. (با خنده) هنوز هم فکر می‌کنم در شرایط مالی خوبی قرار دارم و مجبور نیستم بین خریدن غذا برای خانواده و چرخ ماشین یکی را انتخاب کنم.

میتونی تصور کنی همسرت یک دختر روسی باشد ؟

- نه اصلا، من خودم رو یک مرد کاملا آمریکایی میبینم و قطعا میخوام به آمریکا برگردم و دوران بازنشستگیمو اونجا بگذرونم، البته به هیچ وجه نظر بدی نسبت به دختران روسی ندارم اما تفاوت فرهنگی مانع از این میشه که بخوام به همچین چیزی فکر کنم، دوست دارم زندگیمو با یک دختر آمریکایی شریک بشم.

منظورت از تفاوت فرهنگی چیست؟

- آشنایی من با فرهنگ روسیه، تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفت.

حتی با وجود اینکه چند سال در روسیه بازی کردید؟

- واقعیت این هست که تبلیغات افکار ما رو به روش های خاصی از تفکر مجبور می‌کنند، فکر نمی‌کنم سبک زندگی آمریکایی، آزادی و راحت بودن در اینجا مورد پذیرش باشد،اینجا دولت تاثیر خیلی پررنگی در زندگی مردم دارد.

این واقعیت که رسانه ها و تبلیغات آمریکایی همیشه از روسیه انتقاد می‌کنند و برعکس  به نظرت درست است؟

- نظر دادن در این خصوص واقعا سخته، نمیشه فقط از روسیه بد گفت. یا مثلا الان ترامپ اعلام کرده تمام مسلمانان بد هستند ! آمریکا و روسیه دو ابر قدرت هستند که دائما بر فعالیت های همدیگر نظارت می‌کنند و هر کدام تلاش میکنند تا از دیگری قدرتمند تر باشد.

- به نظرت میشود چین رو به عنوان سومین ابر قدرت جهان در نظر گرفت؟

- قطعا، اقتصاد چین در حال توسه میباشد و هر سال پیشرفت می‌کند، در نتیجه تاثیر بسیار زیادی بر روی سیاست های جهان می‌گذارد. به این کشور باید احترام گذاشت.

شما در مجموع ۹ سال خارج از کشور خود زندگی کردید، این مدت چه تغییری در دنیای شما ایجاد کرد؟

- شناخت خیلی بهتری از آمریکا به دست آوردم، وقتی جوانتر بودم از دید متفاوتی نگاه می‌کردم، ما به اندازه‌ای که فکر می‌کنیم بزرگ نیستیم. آمریکا کشور فوق العاده‌ایه، من تا زمان مرگم در آمریکا زندگی خواهم کرد. آمریکا یک کشور آزاده که امکانات بسیار زیادی در آن وجود داره اما مشکل اینجاست که این امکانات در دسترس همه نیست، ما خیلی مشتاقیم که دموکراسی را به کشورهای دیگر هم انتشار بدیم، فکر می‌کنم که گاهی اوقات بهتر است به خودتان در آینه نگاه کنید و قبل از اینکه دیگران به شما بگویند ببینید که شما واقعا که هستید.

از اینکه یکی از بهترین بازیکنان والیبال جهان هستی چه حسی داری؟ از این موضوع خوشحالی یا بیشتر تحت فشار هستی؟

- خیلی خوشحال می‌شم وقتی مردم چنین حرفی میزنند، کار خیلی سختیه که در بالاترین سطح ثابت کنی یکی از بهترین ها هستی، اما اگر بگویم بهترین بازیکن دنیا هستم اینطور نیست، میتونم به شما پنج دلیل بگویم که چرا بهترین بازیکن دنیا نیستم.

و دلایل  شما چه هستند؟

  • موقعیت های زیادی برای پیشرفت داشتم که می‌شد آنها را پذیرفت، دریافت کرد و یا رد کرد.
  • اگر یک بازیکن کامل باشی از مسابقه لذت نخواهی برد و احساس نمی‌کنی در حال رقابت هستی.
  • برای من مهمترین چیز این نیست که بهترین باشم بلکه تلاش می‌کنم تا بهتر از دیروز باشم.
  • مایکل جردن درست زمانی که احساس کرد به بهترین شرایط در بسکتبال رسیده و دیگر چیزی برای ثابت کردن ندارد به حرفه‌اش پایان داد.!
  • چیزی برای اثبات به دیگران ندارم، باید همه چیز را به خودم ثابت کنم، من جدی ترین منتقد خودم هستم.

چه اتفاقی می‌افته وقتی چیزی برای اثبات به خودت نداشته باشی؟

- دست از یادگیری بر می‌دارم و به شغلم به عنوان یک بازیکن خاتمه میدهم.

به عنوان یک ورزشکار هدفت چیست؟

- مدال طلای المپیک و تنها شانس من برای به دست آوردن آن توکیو خواهد بود.

گفتید نیاز به کنترل نفس دارید، چرا باید خودتان را کنترل کنید و چطور اینکار را انجام میدهید؟

وقتی کسی می‌گوید من بهترینم در واقعیت امر اینطور نیست. وقتی کسی می‌گوید که ورزشکاران حرفه ای بهر از پلیس‌ها، خبرگاران یا حتی پیش خدمت ها هستند در واقع این حقیقت ندارد. با کنترل نفس آدمی می‌تواند به کنترل همه چیز، خانواده، ارزشهات و حتی هدفهایش بپردازد. من فقط یک ورزشکارم اما بیشتر از این صحبت ها می‌خواهم که انسان خوبی باشم. یک انسان متعهد سعی می‌کند که عزت نفس داشته باشد و نمی‌گذارد که چیزی بر روی آن تاثیر بگذارد.

در زنیت بازیکنان بسیار بزرگی وجود دارند، ویلفردو لئون، ماکسیم و ...

- ما بهترین بازیکنان جهان را داریم !

- تو میتونی به هر تیم دیگه‌ای بری و تبدیل به یک ستاره ی بزرگ بشی؟

اما واقعا این رو نمی‌خواهم، من زنیت را دوست دارم، والیبال یک ورزش گروهیه نه یک ورزش فردی، هر کدام از بازیکنان می‌دانند که در جای دیگری می‌توانند ستاره باشند اما ما دوست داریم با هم بازی کنیم.پازل ما به خوبی کنار هم قرار گرفته است.

هم تیمی هاتو خارج از زمین بازی میبینی ؟

- بله، گاهی اوقات، جدیدا بعضی وقت ها با هم رستوران میرویم، همانطور که گفتم ما با هم دوست هستیم، البته خیلی از بازیکنان بچه و خانواده دارند و پس از مسابقه برای دیدن آنها به خانه میروند.

سخت نیست که یک فرد را چند بار در روز ملاقات کنید؟

  • (با خنده) بله سخته ، اما همه این موضوع را درک می‌کنند که رابطه‌ی ما فقط محدود به والیبال نسیت، خارج از زمین معمولا از والیبال صحبت نمی‌کنیم. مثلا من با تئو سالپارووف در مورد پسرش، برادرش و خانواده اش صحبت می‌کنیم. علاوه بر این دوستان ما در کازان به هیچ عنوان به والیبال مربوط نیستند.

ما باید با شیاطین درونیمان مبارزه کنیم، این جمله ی تو بوده، منظورت از شیاطین درونی چیه ؟

- بعضی وقت‌ها دلم میخواد خوش گذرانی کنم و کارهای عجیب غریب بکنم، مثل تمام آدم‌های دیگه. من هم حس حسادت و طمع دارم مثل تمام آدمهای دیگه، اما من شیاطین درونیمو فقط بعضی وقت ها می‌تونم آزاد کنم. برای مثال اگر من در طول تعطیلات روی شن های ساحل دراز کشیده باشم چرا نباید به مهمانی برم؟ اما باید بدونم که امکان پذیر نیست هرروز تفریح کنم، چرا که این کار در نهایت تو را تبدیل به آدمی میکند که نمیخوای باشی.

لازم هست که از دست این شیاطین رها بشویم یا از مردم؟ ترکیبی از ویژگی های مثبت و منفی ؟

- ما مغزی داریم که به ما اجازه میده فکر کنیم، و تعداد زیادی شبکه ارتباطی برای تبادل ایده‌ها داریم. وجه تمایز ما با حیوانات همینه، اما هنوز حیوان درونی داریم که اگر کاملا بهش نزدیک بشیم انرژی های منفی ما انباشته میشه و در آخر باعث انفجار خواهد شد. خیلی مهمه که چه وقت بدونی باید خودتو کنترل کنی و آن نقطه یا زمان را بشناسی.