به گزارش آریاورزش مانلی کسرایی مترجم ولادیمیر آلکنو سرمربی تیم ملی والیبال ایران داوطلب شد تا به صورت رایگان کار ترجمه زبان روسی را انجام دهد. کسی که صدای آلکنو به زبان فارسی است ۵۲ سال دارد و از تکواندو به والیبال آمده است. او فرزند شاعر معاصر ایرانی سیاوش کسرایی است. مانلی کسرایی در مدت کم حضور خود توانست سریع به اصطلاحات والیبال تسلط پیدا کند تا صحبت‌های آلکنو را به بهترین حالت ممکن به بازیکنان انتقال دهد. او در گفتگو با سایت بیزینس اسپورت در مورد اینکه چگونه از تکواندو در مسکو به والیبال در ایران رسید صحبت کرد.

چگونه شد که به تیم والیبال ایران آمدی؟

آلکنو و من از طریق یکی از دوستان مشترک‌مان با هم آشنا شدیم و با هم تلفنی صحبت کردیم. ولادیمیر رمانویچ آلکنو به من گفت به یک مترجمی نیاز دارد که به زبان فارسی و روسی تسلط داشته باشد. من فوراً به او گفتم که حاضرم رایگان کار کنم و نه از او و نه از فدراسیون والیبال ایران پولی دریافت نخواهم کرد. البته او مجبور بود در مورد تمام این موارد با ایران توافق کند. ما جلسه‌ای با مسئولان فدراسیون والیبال ایران گذاشتیم. آنها از سطح ترجمه من راضی بودند. به هر حال آنها زمان خواستند تا فکر کنند. شاید برای این که باید در مورد سابقه و بیوگرافی من تحقیق می‌کردند. من مهاجری بودم که اکنون به نوعی نماینده سرمربی محسوب می‌شدم. تقریباً یک ماه بعد، آنها با حضور من موافقت کردند‌‌.

چه چیزی باعث شد تا به صورت رایگان با تیم ایران کار کنی؟

دلیل اولم این بود وقتی آلکنو به من پیشنهاد داد که به عنوان مترجم او کار کنم، فوراً به این فکر کردم که می‌توانم هم به او و هم به ایران کمک کنم. ایران سرزمین مادری من است و روسیه هم کشوری است که در آنجا بزرگ شدم، کل دوران بزرگسالی‌ام را در آنجا گذراندم و عاشق این کشور هستم.

دلیل دوم این بود که دوست داشتم با یک مربی بزرگ کار کنم. تقریباً ۳۰ سال است که مربی تکواندو هستم و همیشه تلاش کردم تا با کارشناسان بزرگی از سایر ورزش‌ها ارتباط برقرار کنم. من به تمرینات ژیمناستیک ریتمیک و شنای هماهنگ رفتم و حتی در تمرینات باله هم شرکت کردم تا ببینم چطور با کودکان کار می‌کنند. آلکنو قطعاً چیزهای زیادی برای یاد دادن داشت. او روانشناس و محرک بسیار خوبی است. او می‌تواند تنها با یک نگاه به بازیکن سیگنال درست را بدهد.

مطبوعات ایران زیاد از ورود تو استقبال نکردند!

مشکل آنها با شخص من نبود. به هر حال این یک واقعیت است که مترجم جای یک مربی ایرانی را می‌گیرد. بحث‌های زیادی به وجود آمد، اما آلکنو اصرار داشت که با یک مترجم کار کند. او گفت که می‌خواهد با بازیکنان از طریق زبان مادری‌شان ارتباط برقرار کند و آنها هم اطلاعات را به زبان خودشان دریافت کنند. قبل از این ایگور کولاکویچ و اسلوبودان کواچ با تیم کار کردند و با بازیکنان انگلیسی حرف می‌زدند. آنها اصول والیبال و یکسری نکات ابتدایی را به بچه‌ها منتقل می‌کردند، اما برای ارتباط عمیق در مورد موضوعات مختلف هنوز هم مشکلاتی وجود داشت. اما الان بازیکنان می‌گویند که خیلی راحت با مربی ارتباط برقرار کردند که هنوز مدت زیادی از آمدن او نمی‌گذرد.

انتظارات آلکنو از ترجمه همزمان صحبت‌هایش چیست؟

او همان اول به من گفت که از لحن و حالت صحبت‌های او پیروی کنم. اگر او آرام حرف می‌زند، من هم باید آرام صحبت کنم. اگر او با هیجان و احساسات بیشتری صحبت می‌کند، من هم صدایم را بالا ببرم. قبل از این که با هم کار کنیم، من فیلم صحبت‌های آلکنو را در زمان تایم اوت‌ها تماشا کردم. اما این کار فقط قطره‌ای کوچک در دریای واژگان و اصطلاحات تخصصی بود. هفته اوّل انگار داشتم زبان چینی را ترجمه می‌کردم چون اصطلاحات والیبال را نمی‌دانستم و گاهی برخی از اصطلاحات را به اشتباه به فارسی ترجمه می‌کردم که خنده‌دار می‌شد. اما به تدریج یاد گرفتم. از همه بازیکنان و مربیان ایرانی که به من کمک کردند تا اصطلاحات فنی والیبال را به روسی و فارسی مقایسه کنم و یاد بگیرم تشکر می‌کنم.

هر روز از ۷ صبح تا ۱۱ شب با آلکنو صحبت می‌کردیم. قطعاً یک جایی خسته می‌شد اما حتی در ساعات استراحت خودش نیز زمان‌هایی را اختصاص می داد تا نکات ریز را به من بگوید و در مورد مسائل فنی به من توضیح بدهد. این کار به من خیلی کمک کرد. به عنوان تمرین، ما بازی دوستانه‌ای بین تیم اول و دوم برگزار کردیم که در طول آن ترجمه همزمان را در تایم اوت‌ها انجام می دادیم.

[caption id="attachment_179977" align="aligncenter" width="853"] مانلی کسرایی[/caption]

اگر آلکنو از کلمات زشتی استفاده کند، آن را ترجمه می‌کنی؟

در تمرینات ترجمه کردم. چندباری هم با یک مکث سکوت کردم. بعضی جاها هم به شوخی آنها را ترجمه کردم. البته زمانی که آلکنو تقریباً جدی صحبت می‌کند، آن را ترجمه می‌کنم. در طول بازی، آلکنو از یک لغت چندین‌بار استفاده می‌کند و من یک مکث معنادار را جایگزین آن می‌کنم. بازیکنان خودشان اصل موضوع را می‌فهمند. بازی اول مقابل ژاپن خیلی اضطراب داشتم. هنوز هم مسئولیت بزرگی را بر دوشم احساس می‌کنم چون نیمی از مردم ایران بصورت زنده بازی‌ها را تماشا می‌کنند. بعد از بازی با روسیه، بسیاری از دوستان و شاگردانم با من تماس گرفتند. می‌گویند یکی از کارشناسان والیبال روسیه اشاره کرده که مترجم در ترجمه لغت «الکی» مشکل دارد. در حالی که من سریع آن را ترجمه کردم و معادل آن در فارسی وجود دارد.

زبان خارجی بازیکنان ایران چطور است؟

تقریباً همه آنها انگلیسی بلد هستند. سعید معروف عالی صحبت می‌کند. میلاد عبادی‌پور هم بعد از چند سال بازی در لهستان، خوب ارتباط برقرار می‌کند. بازیکنان جوان هم در حال یادگیری زبان هستند، چون همه آنها دوست دارند به باشگاه‌های اروپایی بروند. اما اگر داریم درباره جلسات یک تیم و بعضی لحظات خاص و جدی صحبت می‌کنیم، باید به زبان انگلیسی مسلط بود. به همین خاطر آلکنو به حضور مترجم اصرار داشت. او زمان کمی دارد و برایش مهم است که در آستانه بازی‌های المپیک به ذهن بازیکنان نفوذ کند. او سه المپیک را پشت سر گذاشته و تجربیات خود را برای آماده‌سازی در این مسابقات مخصوصاً از نظر روانشناسی در اختیار بازیکنان می‌گذارد. در ایران انتظارات از آلکنو بالاست، همه دوست دارند تیم ایران را در مرحله نیمه‌نهایی المپیک ببینند.

همیشه و همه جا در کنار مربی هستی؟

بله، چون حتی در تمرینات هم او به یکباره با بازیکنی به صورت انفرادی صحبت می‌کند. آلکنو از من انتظار بالایی دارد. او مرا مستلزم کرد تا تمام اصطلاحات را یاد بگیرم. در یکی از بازی‌ها، به دلیل فشاری که به تارهای صوتی‌ام وارد شد صدایم گرفت. آلکنو از این موضوع ناراحت شد و احساس نگرانی کرد به همین خاطر به من استراحت داد تا تارهای صوتی‌ام ریکاوری شوند. چون اگر من صدایم را از دست بدهم، ارتباط او به کل با تیم قطع می‌شود.

مطمئناً زمان بُرد تا اعتماد بازیکنان را جلب کنی.

 قطعاً همین طور است. هر روز من و آلکنو یک ساعت و نیم زودتر از بازیکنان به سالن تمرین می‌رفتیم. ولادیمیر رمانویچ روی دستگاه دوچرخه می‌زد و با دمبل ورزش می‌کرد، و من هم تمرینات تکواندوی خودم را داشتم. فکر می‌کنم این کار تا حدی به اعتماد از سوی بازیکنان کمک کرد. شاید برای بچه‌ها پذیرفتن شخصی از خانواده ورزش راحت‌تر بود. الان تیم ما فضای دوستانه و گرمی دارد و من هم از این تجربه و کار کردن با آلکنو خوشحالم.

تا قبل از این از والیبال شناخت داشتی؟

فقط به عنوان یک هوادار والیبال را دنبال می‌کردم وگرنه از نزدیک با آن روبه‌رو نشده بودم. خاطرم هست زمانی که خولیو ولاسکو با تیم ملی ایتالیا برای مسابقات لیگ جهانی به مسکو آمده بود، من هم به سالن رفتم از نزدیک بازی را تماشا کردم. اصولاً من تمام مسابقات مهمی که تیم ملی روسیه در آن حضور داشته باشد را دنبال می‌کنم. من فینال المپیک ۲۰۱۲ را با دوستانم تماشا کردم و آنها از شادی فریاد می‌زدند. آن زمان حتی فکرش را هم نمی‌کردم که سرنوشت مرا به سوی والیبال بیاورد و یک روزی با آلکنو کار کنم و هر روز چیز جدیدی از او یاد بگیرم. او یک جذبه باورنکردنی دارد و همیشه به بازیکنان اعتماد به نفس می‌دهد. مثلاً در ست دوم مقابل بلغارستان زمانی که ۲۰-۲۳ عقب بودیم، او همه چیز را با یک تایم اوت و تعویض تغییر داد و ما در نهایت ۰-۳ برنده شدیم.

شما از دنیای ورزش‌های رزمی آمدید، چه چیزی در والیبال شما را متعجب کرد؟

نمی‌خواهم سوء برداشت شود اما بازیکنان والیبال گاهی با اولین مصدومیت انگشت یا هر نوع دردی پیش دکتر می‌روند. در تکواندو بچه‌ها سخت‌تر هستند و می‌توانند با وجود شکستگی تمرین کنند یا مسابقه بدهند. البته در مجموع من از ویژگی‌های جسمانی بازیکنان واقعاً شگفت‌زده شدم. بعضی اوقات در هتل بازیکنانی از تیم‌های مختلف را می‌بینم. صرب‌ها، لهستانی‌ها و آمریکایی‌ها تناسب بهتری دارند. اما ایرانی‌ها باید تلاش بیشتری در این راستا انجام بدهند تا به تناسب فیزیکی و تکنیکی بهتری برسند.

زندگی در حباب ریمینی چطور است؟

به ما گفتند در ریمینی نمی‌توانید یک قدم به چپ و راست بردارید. آنها همه چیز را به گونه‌ای برنامه‌ریزی کردند که حداکثر ایمنی را از نظر بهداشت و سلامتی برقرار کنند. دو روز اول واقعا خیلی سخت بود و محدودیت زیادی اعمال می‌شد. اما بعد زندگی در آنجا بهتر شد. می‌توانستیم در خیابان‌های اطراف قدم بزنیم و به ساحل برویم. همه چیز بهتر و آسان‌تر از آن چیزی است که ما فکر می‌کردیم. البته بچه‌ها دلتنگ خانواده‌هایشان هستند اما صبوری می‌کنند.

[caption id="attachment_179976" align="aligncenter" width="1200"] آلکنو سرمربی تیم ملی ایران[/caption]

می‌دانی اصلی‌ترین رقیب ایران کیست؟

بله، بچه‌ها گفتند لهستان است. بازی‌های میان این دو تیم اکثراً پرحاشیه بوده است، یوتیوب هم پر از ویدئوهای درگیری میان این دو تیم است. در لهستان میخائو کوبیاک بازی می‌کند که همیشه بازیکنان ایران را تحریک می‌کند. او حتی به فارسی دو کلمه بی‌ادبانه بلد است. بطور کلی وقتی این دو تیم بازی دارند همیشه یک شور و اشتیاق خاصی برقرار است. اما روابط با سایر تیم‌ها حسنه است.

کمی از خودت بگو.

من دو خواهر دارم. همگی ما در دانشگاه مسکو درس خواندیم. یکی از آنها وارد رشته روزنامه‌نگاری شد، آن یکی به دانشکده روانشناسی رفت و من هم اقتصاد خواندم. آنها بعد از تحصیل به کانادا و آمریکا رفتند. وقتی تحصیلاتم را در مدرسه تمام کردم همزمان به تکواندو مشغول شدم. البته چندباری هم برایم موقعیتی پیش آمد که از مسکو بروم، اما هربار تکواندو مانعم می‌شد. دوست نداشتم از شاگردانم جدا شوم.

جایی خواندم که تو کمربند مشکی و دان سه داری.

سال ۱۹۸۹ آن را گرفتم، اما آن موقع به دلیل مصدومیت زانو،  روی مربیگری تمرکز کردم. در سال ۱۹۹۵، من و دوستم باشگاه دینامو دیفندر را تأسیس کردیم. در ابتدا شاگردان ما فقط کودکانی بودند که برای نشاط و سلامتی ورزش می کردند، اما به تدریج تکواندو برای آنها جدی و مهم شد. در میان تکواندوکاران باشگاه ما، برندگان جوایز قهرمانی روسیه، اروپا و جهان وجود دارند.

منبع درآمد شما از مربیگری نیست؟

من بیزینس خودم را دارم، حدود بیست سال است که به کار صادرات و واردات مواد غذایی میان ایران و روسیه مشغولم. تکواندو برای من سرگرمی است، به مربیگری علاقه دارم و عصرها آن را انجام می‌دهم. من کار با کودکان و کمک به رشد و پیشرفت آنها را دوست دارم. همچنین می‌خواهم گروهی برای کودکانی که مشکلات جسمی دارند ایجاد کنم. فعلا تا ماه سپتامبر در والیبال هستم. بعد از آن به این ایده فکر می‌کنم و به دنبال یک باشگاه بدنسازی مناسب هستم. چون شرایط فعلی چندان مناسب نیست.

در ایران اقوام داری؟

پسر عموهایم آنجا هستند و هر بار با اشتیاق آنها را می‌بینم. اکثر خویشاوندانم بعد از انقلاب از ایران رفتند. الان بر اساس آمارهای غیررسمی حدود هفت میلیون مهاجر ایرانی در خارج از کشور زندگی می‌کنند. بیشتر آنها در آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه هستند.

خصوصیات ایرانی‌ها چیست؟

به نظر من شخصیت ملی قرن‌هاست که شکل گرفته است. آنها پیش از این مورد هجوم اعراب، ترک‌ها و مغول‌ها قرار گرفته‌اند و الان حدود چهل سال است که تحت تحریم‌های آمریکا و غرب قرار دارند. ایرانی‌ها عادت کردند تا کنار هم بایستند و از مشکلات نترسند. آنها آدم‌هایی صبور، سرسخت‌ و مغرور هستند.